نادیانادیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

نادیا امید زندگی ما

خاطرات

سه شنبه گذشته باز هم در کانون کارگاه مادر و کودک بود که با تمامی سختی و کمبود مرخصی دو ساعت مرخصی گرفتمو برای اینکه دخترم احساس کمبود نکنه، رفتم تا در جوار دختر نازنینم . تنگ ماهی رو برای عید رنگ کنیم. اونجا هم نادیا  از دیدن من خیلی خوشحال شد . دست من ر و گرفته بود و به دوستهاش نشون میداد و میگفت این مامان منه. بیشتر مامانها در تلاشند که یک تنگ ماهی زیبا البته با معیارهای خودشون درست کنند به همین خاطر بیشتر کار رو خودشون انجام میدهند و بچه هاشون نظاره گرند اما من خیلی تو کار نادیا دخالت نمیکنم و میذارم کار خودش رو بکنه و خودش رنگ کنه ، من فقط تنگ رو براش نگه داشتم . بخاطر همین هم کارهای ما بیشتر انتزاعی در می یاد و کار دیگران رئال. الب...
18 اسفند 1392

اولین عکس پرسنلی

دیروز باهم رفتیم عکس پرسنلی گرفتیم . البته برای نادیا، میشه اولین عکس پرسنلی عشق مامان. بامزه شده بود. تو راه خورد زمین و کمی زانوش خراشیده شد. وقتی خونه اومد و خراشیدگی رو دید کلی فیلم داشتیم. میگفت من اصلاً نمیتونم روی پام راه برم. کلی هم چسب زخم زد روش. شب هم که اومد بود پیش من بخوابه میگفنت نمیتونم از این طرف بخوابم آخه نازوم (زانوم) زخم شده نمیتونم روش بخوابم. عزیز دل مامان قربون اون ناز کردنت. همچنان هم درگیر جدا کردن جای خواب نادیا هستم که بسیار فراز و نشیب داره و هنوز هم موفق نشدم. جالب اینجاست که هرشب به من وعده فردا رو میده، که از فردا شب تو تختم میخوابم فردا که میشه قول فردای بعدی رو میده. نادیا و دوستانش در جشن شب یلدا ک...
12 اسفند 1392
1